ز خاموشي بريدم من، زبان هرزه گويان را
دو لب برهم نهادم، كار شمشير دو دم كردم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:55 توسط احسان
|
ز خاموشي بريدم من، زبان هرزه گويان را
دو لب برهم نهادم، كار شمشير دو دم كردم
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.