الف

وحشت ما کم نگردد ز اجتماع دوستان

چون الف با هر چه پیوندیم تنهاییم ما

غارت

دلم به غارت بوس از لب ِتو مشتاق است

چو طفل شوخ که مایل بود به چیدن گل