شرمنده خونگرمی اشکم که همه عمر
نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشیند
+ نوشته شده در چهارشنبه پنجم مهر ۱۳۹۱ ساعت 15:57 توسط احسان
|
شرمنده خونگرمی اشکم که همه عمر
نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشیند
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.