معنای مادر
when I came drenched in the Raine
وقتی خیس به خانه رسیدم
brother said: why don't you take an umbrella
برادرم گفت چرا با خود چتری نبردی؟
sister said: why didn't you wait until it stopped
خواهرم گفت چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
dad angrily said: only after getting cold , you will released
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.
that but my mum as she was drying my heart said
تنها مادرم در حالی که موهای مرا خشک میکرد گفت:
STUPID RAIN
باران احمق!!!!!!
ITS MOM
این معنای مادر است
+ نوشته شده در جمعه دهم تیر ۱۳۹۰ ساعت 16:22 توسط احسان
|