یک دست
وقتی درمیان بهت من دستم را رها کردی
و من به دستانم ناباورانه نگریستم
فهمیدم همه دروغ می گویند...
یک دست هم صدا دارد
آن هم صدایی بلند...
+ نوشته شده در دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 19:58 توسط احسان
|
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.