ز کویت رخت بر بستم، نگاهی زاد راهم کن

به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن(وحشی بافقی)

***

فصل سرخ اشک ما پاییز باغ

رنگ گلهای خزان دارد بهار زرد ما(احمد عزیزی)

***

"حامدا" از گذر عمر دل آزرده مشو

آفتاب همه آخر لب بام است اینجا(حامد تبریزی)

***

جام و سبو شکسته ام ای مرگ مهلتی

تا توبه ای که کرده ام آن نیز بشکنم(یحیی دولت آبادی)

***

فغان که فرصت دیدن به سوی هم ندهند

غرور حُسن تو را، شرم دوستی ما را(عاشق اصفهانی)

***

از دشمنان برند شکایت به پیش دوست

چون دوست دشمن است، شکایت کجا برم(اظهری هندی)

***

خنده رسوا می نماید، پسته بی مغز را

چون نداری مایه، از لاف سخن خاموش باش(صائب)

***

از سر کویت نبردم حاصلی جز خون دل

پاکدامان آمدم، آلوده دامان می روم(خاقانی شیرازی)

***

دارم امید که از راحت دل دور شود

آنکه ای راحت دل از تو جدا کرد مرا(ابوالحسن ورزی)

***

از  رفتن جانان ز برم رفتن جان بِه

عمری که به تلخی گذرد مردن از آن بِه(شرف قزوینی)

***

بازویم هر قدر یارا داشت یاران را گرفت

چون فشاندم آستین در دست جز مارم نبود(معینی کرمانشاهی)

***

دانی چرا کنند نهان گنج زیر خاک؟

یعنی که خاک بر سر اسباب دنیوی

***

به ناله های دلم گوش کن، که تا شنوی

چه شکوه ها ز جفای زمانه درمن هست(محمد نوعی)

***

شب وصل است و می نالم که شاید چرخ پندارد

که باز امشب، شب هجرست و دیر آرد به پایانش(سحاب اصفهانی)