شعر
شعر خواندم که تو را از سر خود اندازم
تو خودت شعر شدی در سر من افتادی
+ نوشته شده در سه شنبه نهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 8:39 توسط احسان
|
شعر خواندم که تو را از سر خود اندازم
تو خودت شعر شدی در سر من افتادی
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.