من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
زاهدم برد به مسجد که مرا توبه دهد
توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم
+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 17:31 توسط احسان
|
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست. بر درش برگ گلـي مي كوبم ، روي آن با قلم سبز بهار مي نويسم (ای يار خانه ی ما اينجاست) ، تا كه سهراب نپرسد ديگر خانه دوست كجاست؟