شیرین بهانه بود
فرهاد تیشه میزد تا باور نکند
صدای مردمانی را که
در گوشش میخواندند...
دوستت ندارد
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 20:53 توسط احسان
|
فرهاد تیشه میزد تا باور نکند
صدای مردمانی را که
در گوشش میخواندند...
دوستت ندارد
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.