حرفش را نزن
رفتنت آغاز ویرانــی است، حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانی است، حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من ازچشمان تـو
چشمهایم بی تو بارانیست ،حرفش را نزن
آرزو کردی که دیگر بـــر نگـردم پیش تــــو
راه من، با اینکه طولانیست،حرفش را نزن
عهدبستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گرنگاه خسته ی مانیست،حرفش را نزن
خورده ای سوگندروزی عهدخودرابشکنـی
این شکستن نامسلمانیست،حرفش رانزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغازویرانیست،حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانی است، حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من ازچشمان تـو
چشمهایم بی تو بارانیست ،حرفش را نزن
آرزو کردی که دیگر بـــر نگـردم پیش تــــو
راه من، با اینکه طولانیست،حرفش را نزن
عهدبستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گرنگاه خسته ی مانیست،حرفش را نزن
خورده ای سوگندروزی عهدخودرابشکنـی
این شکستن نامسلمانیست،حرفش رانزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغازویرانیست،حرفش را نزن
فرامز عرب عامری
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 13:43 توسط احسان
|