زاهدم برد به مسجد که مرا توبه دهد
توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
..سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
با دوست بگویید که دیگر نکند ناز
ما را هوس ناز کشیدن به جهان نیست
گر زندگی اینست که من می بینم
..عمر ابدی، نصیب دشمن باشد
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم
ز حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم.
+ نوشته شده در سه شنبه بیستم دی ۱۳۹۰ ساعت 21:33 توسط احسان
|
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.