سکوت

 گرچه بود از هر دو جانب بر دهن مهر سکوت

ناز او را با نیاز من سخن بسیار بود

ابراهیم


بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار

چه ساده دل بود ابراهیم!!!!!!!

عبادت

دوزخی تا نبود سوی عبادت نرویم

چه توان کرد که ما عاشق زوریم هنوز

میخانه من

میخانه را ز مدرسه نتوان شناختن


از بسکه رهن باده نمودم کتاب را !

غیرت

اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم

گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش

چشم سفید

 شد چشم ما سفید و شب وصل او ندید

تا صبح انتظار کشیدیم و شب نشد