ماهی
نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوشست
"صائب تبریزی"
+ نوشته شده در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:46 توسط احسان
|
نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوشست
"صائب تبریزی"
داده ام جان، که بدست آمده دامان غمش
نوبت توست دلا! جان تو وجان غمش
"سلطان مصطفی"
"امیرخسرو دهلوی"
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
"عماد خراسانی"
تو به صد آینه ازدیدن خود سیر نئی
من به یک چشم زدیدار توچون سیرشوم؟
عبایش را كه میپوشید مولا خودش یك كعبه ي سیار میشد
گویند کریم است و گنه می بخشد
گیرم که ببخشد از خجالت چه کنم؟
خودنمایی، کار ما را در گره انداخته است
قطره چون برداشت دست از خویش، دریا می شود