مسافر
روي قبرم بنويسيد مسافر بوده است
بنويسيد که يک مرغ مهاجر بوده است
بنويسيد زمين کوچه ي سرگرداني است
او در اين معبر پرحادثه عابر بوده است
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 21:19 توسط احسان
|
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.