لیلا

هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت

کاش می گفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت

گفتگو

به فریاد نگاهم گوش کن گر بسته ام لب را

که با چشم سخنگویت هزاران گفتگو دارم

پیله

پیله رنج من،  ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت ! به پروانه نمی آید عشق!

تلافی

لب او مست تلافي و، ادب مانع كام

ساغر عيش به كف، در رمضانم دادند

جگر سوخته

عندلیب و من و پروانه، نداریم نزاع

آخر این قوم جگر سوخته، یاران همیم

 

اضطراب

تا کی ز انتظار تو هر دم به اضطراب

آیم برون ز خانه و در کوچه بنگرم