تک بیتی ناب
بيدل :
سنگِ راه خود شمارد كعبه و بتخانه را هر كه چون بيدل طواف گوشه دلها كند
بيدل :
سوختم از برق نيرنگ برهمن زادهاي كز رميدن وا كند آغوش و گويد رام رام
بيدل :
سيلاب سر شكم همه گر يك مژه بالد تا خانه خورشيد، خطر داشته باشد
شيخ بهائي :
سينه گر خالي ز معشوقي بُوَد سينه نبْوَد، كهنه صندوقي بُوَد
بهادر يگانه :
سينهي من گور عشق و آرزوها بود و من زنده بودم روزگاري، در مزار خويشتن
تسلي شيرازي :
شايد كه گفتگوي تو باشد، در آن ميان هر قصهاي كه هست به عالم، شنيدنيست
بيدل :
شب از رويت سخنهاي بهار اندوده ميگفتم ز گيسو هر كه ميپرسيد، مشك سوده ميگفتم
فرخي يزدي :
شب چو در بستم و، مست از مي نابش كردم ماه اگر حلقه بدر كوفت، جوابش كردم
بيدل :
شب چو شمعم وعده ديدار در آتش نشاند تا سحر آيينه از خاكسترم گل كرد و ريخت
سعدي :
شب فراق نداند كه تا سحر چند است مگر كسي كه به زندان عشق دربند است
بيدل :
شب وصل است، كنون دامن او محكم دار پاس ناموس ادب وقت دگر خواهي داشت
بيدل :
شبنم در اين بهار، دليل نشاط نيست صبحي است كز وداع چمن گريه ميكند
باقر عليشاه :
شد زندهي ابد، به جهان كشتهي غمت جا ندادهي تو را، به مسيحا چه احتياج؟
من دلم مي خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، كنج هر ديوارش دوستهايم بنشينند آرام، گل بگو گل بشنو، هر كسی مي خواهد وارد خانه پرعشق و صفايم گردد يك سبد بوی گل سرخ به من هديه دهد. شرط وارد شدنش، شست و شوی دلهاست، شرط آن داشتن يك دل بی رنگ و رياست.