شرم

اینهمه آب که در روی زمین است نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

حسین

از کودکی به گردن ما شال ماتم است

نابرده رنج، گنج به ما داده ای، حسین

بیمار

بیمـار بُــوَد هـر کـه ، مـریـض ِ تـو نـگـردد


بیمـار ِ غـم ِ عشـق ِ تـو ، بیمـار نبـاشـد

حرمله

هجران تو را سهل شمردیم و چو دیدیم


این قاتل خونخوار عجب حرمله ای بود

تهیدستی

 

یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است

به چه امید به بازار رساند خود را؟

کنایه

هميشه عشق به مشتاقان پيام وصل نخواهد داد

كه گه پيراهن يوسف كنايه از كفن دارد

گریه

بيا كه گريه‌ي من آنقدر زمين نگذاشت    

كه در فراق تو خاكي، به سر توان كردن